Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-02@01:19:39 GMT

افشاگری دختر ۱۷ ساله از هیولای بزرگ خانه‌شان

تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۳۲۳۰۳

افشاگری دختر ۱۷ ساله از هیولای بزرگ خانه‌شان

ایران نوشت: دختر نوجوان درحالی که صورتش از شدت عصبانیت برافروخته شده فریاد می‌زند می‌خواهم پدرم را بکشم!

من رعنا هستم ۱۷ سالمه. من بابامو می‌کشم. اصلاً برایم مهم نیست که اعدامم می‌کنن یا نه. اصلاً به شما هم ربطی نداره. فقط در جریان باشید که چرا می‌خوام بکشمش و مانع نشید، همین... بابایی که مادرم رو ۱۰ سال مجبور به.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.. کرده، وقتی از مادرم دفاع می‌کنم بهم میگه از خونه برو مثل مادرت... دیگه برنگرد خونه من. برادرم رو کتک می‌زنه. اون فقط ۶ سالشه و از شنیدن توهین‌های بابام نسبت به من عصبانی میشه و جیغ می‌کشه که نه این حرف‌ها رو به آبجی نزن، اما بابام کتکش می‌زنه، کبودش می‌کنه. آیا بذارم زنده بمونه؟ اول خواستم خودمو بکشم. بعد دیدم من چرا؟ چرا بابام رو نکشم. دیدم فکر خوبیه و همه‌مون رو نجات میدم.

دیشب خواستم این کار رو بکنم، مامانم داد و بی‌داد کرد و نذاشت. دیگه تحمل ندارم. وقتی بچه بودم توان اینو نداشتم که با بابام برخورد کنم و جلوش بایستم. اما الان بزرگ شدم و تلافی تمامی سال‌هایی که زجر کشیدم و از بلا‌هایی که سر مامان می‌آورد می‌ترسیدم و گریه می‌کردم، رو درمیارم. امروز رفتم از بابام شکایت کردم.

این درددل‌های ترسناک دختر نوجوانی است که به کلانتری آمده بود و از پدرش شکایت داشت. شاید شنیدن و خواندن چنین پرونده‌ای باتوجه به فرهنگ جامعه ما بسیار عجیب به نظر برسد، اما همه ماجرای آن از ابتدا تا انتها چیزی جز واقعیت نیست... واقعیتی، انکارناپذیر که وجود هر کسی را می‌لرزاند در حالی که این جملات را به رشته تحریر درمی‌آورم، چهره معصومانه رعنا مقابل چشمانم تداعی می‌شود.

او در اسارتگاه پدر و مادری بیمار قد کشیده و ذهن و دلش به‌دنبال رخداد‌های پلید پر از کینه است و برای نشان دادن انزجار خود نخست تصمیم می‌گیرد دست به خودکشی بزند، اما وقتی این اتفاق به سرانجام نمی‌رسد در فرصتی دیگر تصمیم می‌گیرد عامل تمام بدبختی‌های خود و خانواده‌اش را بکشد.. اشتباه نکنید او نه قاتل است نه مجرم فقط می‌خواهد تمام شود همه زجر‌هایی که از کودکی شاهد آن بوده است.

رعنا در سومین سال از ازدواج والدین خود در روستا به دنیا آمد. والدین رعنا به‌دلیل عدم ثبات شغل و بیکاری به شهر مهاجرت می‌کنند. اما در روز‌های نخست پدر همچنان بیکار می‌ماند و همین امر باعث فقر مالی و عدم توان مادر در تأمین شیر کودک شده و رعنا با سوءتغذیه مواجه می‌شود.

بعد از گذشت یک سال، پدر موفق می‌شود به‌عنوان نگهبان در یک شرکت مشغول کار شود. به مرور زمان پدر از انجام مسئولیت خانواده سر باز می‌زند و مادر خانواده را مجبور به کار در خارج از خانه می‌کند. این کار به مدت ۱۰ سال طول می‌کشد و همچنان پدر از مادر خانواده بهره‌کشی مالی می‌کند. در این فاصله رعنا ۱۱ساله و بزرگتر شده است و شاهد داستان سیاه مادر می‌شود.

تا قبل از آگاهی از این ماجرا، رعنا عملکرد تحصیلی موفقی داشته است. اما بعد از آن، به‌دلیل ترس و خشم از مرد‌های مختلفی که به منزل آن‌ها رفت و آمد می‌کنند از درس و تکالیف فاصله می‌گیرد و با سختی دوره ابتدایی را پشت سر می‌گذارد. رعنا می‌خواهد به مادر کمک کند، اما ناتوان است.

روز‌ها با استرس به مدرسه می‌رود و روابط اجتماعی و دوستی خود را از دست می‌دهد. در مدرسه منزوی و پریشان است. در خانه اضطراب را تجربه می‌کند. بی میلی به غذا، حالت تهوع، دل درد‌های شدید و پریشانی در خواب. اما والدین متوجه این نمی‌شوند و همچنان کودک را مورد غفلت قرار می‌دهند.

با به دنیا آمدن فرزند دوم خانواده، رعنا مسئولیتش سنگین‌تر می‌شود. او می‌خواهد از برادرش مراقبت کند که فردی مثل پدر به او آسیب نرساند. کودک امیدی را در دل خواهر زنده می‌کند، اما به‌دلیل نقش‌های زیادی که باید ایفا کند دچار افت تحصیلی دوچندان می‌شود. بعد از گذشت ۱۰ سال، پدر با پول‌های حاصل از شغل همسرش صاحب خانه و ماشین می‌شود و با اصرار مادر، این نقش را از مادر می‌گیرد و خود مشغول کار می‌شود.

مادر به مرور زمان متوجه پریشانی فرزندش می‌شود. البته به‌صورت بیماری جسمی (لاغر و نحیف شدن، عدم اشتها، پریشانی در خواب و...). رعنا از در میان گذاشتن بینش خود نسبت به رفتار مادر سر باز می‌زند و با در کنار مادر ماندن و نبود مرد‌های غریبه در خانه، به امنیت نسبی دست می‌یابد. اما آتش خشم و نفرتش از پدر همچنان در وجودش شعله‌ور است.

او این بار فقط برای نجات مادر و برادرش از چنگال پدر بی‌رحم، کمر همت را برای درس خواندن می‌بندد و مقطع راهنمایی را با موفقیت پشت سر می‌گذارد و وارد دبیرستان می‌شود. در این میان، پدر مشکل جدیدی به وجود می‌آورد. با مادر خانواده دچار تعارض می‌شود. به مادر شک می‌کند. به گمان اینکه همچنان پنهانی کار کرده و پول‌های حاصله را برای خود پس‌انداز می‌کند. مادر در برابر شک و تهمت پدر ناتوان است.

چند بار دست به خودکشی می‌زند. آزار‌های روانی و فیزیکی پدر شدت می‌گیرد. کتک، فحاشی و شک. شعله خشم فرو خورده و رانده شده در وجود رعنا، شعله‌ور می‌شود. با پدر می‌جنگد. کتک می‌خورد و مورد فحاشی قرار می‌گیرد. پدر به او پیشنهاد کار و بیرون راندن وی از خانه می‌دهد. رفتار‌های پرخاشگرانه پدر، رعنا را به جنگجویی قوی و پرخاشگر تبدیل می‌کند و او را از ظرافت دخترانه دور می‌سازد.

در رویارویی با پدر مانند ۲ مرد در مقابل هم می‌ایستند. دیگر از دختری ترسو، نحیف و منفعل اثری نیست. به طوری که پدر نسبت به قدرت دخترش احساس خطر می‌کند. شک‌های پدر بیشتر می‌شود. از محل کار اخراج می‌شود و افکار سوء ظن به مادر و دختر بیشتر می‌شود.

مشکلات روحی پدر هر روز بیشتر می‌شود. خشم رعنا دیگر یارای مقابله با پدر را ندارد. به خودکشی فکر می‌کند، اما موفق نمی‌شود.

به دلیل وابستگی به برادر و حمایتش نسبت به مادر تصمیم به قتل پدر می‌گیرد تا خانواده را نجات دهد. اما با مخالفت مادر و جلوگیری او از این عمل مواجه می‌شود و با پیشنهاد او برای شکایت از پدر اقدام می‌کنند؛ یعنی عاقلانه‌ترین راه.

هیولای بزرگ رعنا!

فتانه ورمزیار کارشناس ارشد روانشناسی/ فضای ناامن خانه و رفتار‌های پرخاشگرانه بی‌حد و مرز پدر... رعنا را در ورطه ناآرامی سوق می‌دهد. او در این منجلاب تنها راه نجات را مرگ خود خواسته نمی‌داند و نمی‌تواند درکی از رفتار‌های زشت پدر کند، ناگزیر دست به خودکشی می‌زند، اما این تمام ماجرا نیست وقتی نجات پیدا می‌کند سعی می‌کند عامل تمام بدبختی‌هایش را که پدر است از بین ببرد. دست به چاقو می‌شود، اما طبیعت پاک او باعث می‌شود درست لحظه آخر چاقو از دستش بیفتد.

رعنا پدرش را هیولایی بزرگ می‌داند که زندگی مادر، برادرش و خودش را به تباهی کشانده. او دچار اضطراب و افسردگی شده است. بسیاری از نوجوانان که در جریان اختلافات شدید والدین رشد می‌کنند بدون آنکه خود بخواهند شخصیت‌هایی دارای اختلال‌های روانی پیدا خواهند کرد که آینده آن‌ها را تهدید می‌کند.

در این‌جا یک جمله کوتاه و هشداری به پدر و مادر‌هایی می‌دهم که بدون توجه به این موضوع درگیری‌های خود را حل نکرده و هر روز بیشتر آن را در پیش چشم فرزندان خود ادامه می‌دهند و آن هم این که خطرات زیادی در کمین آن‌ها خواهد بود پس سعی کنید مسائل خود را از طریق گفتگو و گرفتن مشاوره و منطقی حل کنید.

منبع: فرارو

کلیدواژه: دختر نوجوان قتل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۳۲۳۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است 

به گزارش همشهری آنلاین، زن میانسال که از حدود یک هفته قبل از دخترش اطلاعی نداشت، با دیدن دختر فراری خود در مرکز انتظامی لب به گلایه گشود و با بیان اینکه دیگر از رفتارها و آبروریزی‌های دخترم خسته شده‌ام و می‌خواهم سرپرستی او را به شوهر سابقم بسپارم، درباره ماجراهای فرار دخترش از منزل به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: بعد از فوت همسرم با مرد دیگری ازدواج کردم اما با او سازگاری اخلاقی نداشتم به همین دلیل هم از شوهر دومم طلاق گرفتم تا خودم فرزندانم را تربیت کنم ولی با آنکه ۴ نفر از فرزندانم زندگی خوبی دارند، در تربیت آخرین دخترم عاجز مانده‌ام و او بلاهایی به سرم آورده است که دیگر تاب تحمل آنها را ندارم.

لادن وقتی وارد دبیرستان شد تحت تاثیر رفتارهای ۲ نفر از دوستانش قرار گرفت و آداب معاشرت، گفتار و حتی پوشش او به کلی تغییر کرد به طوری که بدون حجاب بیرون می‌رفت و لباس‌های بسیار زننده‌ای می‌پوشید. من هم اگرچه از این رفتارها زجر می‌کشیدم اما به توصیه دخترانم زیاد سختگیری نمی‌کردم تا لادن لجبازی نکند و اوضاع بدتر نشود.

جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط... فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم می‌زد و دست‌هایم را می‌سوزاند

این ماجرا تا حدی پیش رفت که دیگر نمی‌توانستم دخترم را کنترل کنم. او بعد از دیپلم در یک داروخانه مشغول کار شد و به بهانه اضافه‌کاری تا نیمه‌های شب به خانه نمی‌آمد و گاهی نیز تا سپیده‌دم در منزل دوستانش به سر می‌برد. در همین روزها بود که فهمیدم با پسری آشنا شده است و مدام از طریق فضای مجازی با او ارتباط دارد به گونه‌ای که حتی در مهمانی‌ها هم گوشی تلفن از دستش نمی‌افتاد.

در این شرایط با آن پسر جوان تماس گرفتم و به او گفتم بیش از ۲ سال است که با لادن ارتباط داری. حالا بیا و تکلیف او را مشخص کن. فرزین هم که فقط برای هوسرانی با دخترم دوست شده بود، وقتی این جملات را شنید، خیلی راحت گفت: من در کیش هستم و هیچ علاقه‌ای هم به دختر شما ندارم، لطفا مزاحم نشوید!

این شکست عاطفی موجب شد دخترم نسنجیده ما را مقصر این شکست عشقی بداند، در حالی که آن پسر فقط با چرب‌زبانی به دنبال هوسرانی بود. بعد از این ماجرا روزی لادن با یک سگ پشمالو وارد خانه شد و ادعا کرد می‌خواهد آن سگ را در خانه نگهداری کند. این رفتار او موجب شد دخترانم و بستگان نزدیکم با ما قطع رابطه کنند چراکه آنها نمی‌توانستند با این فرهنگ زندگی کنند.

من مجبور بودم با رفتارهای دخترم کنار بیایم، اما کار به جایی رسید که پای او به خانه مجردی ۲ نفر از دوستانش باز شد که هیچ قید و بند اخلاقی نداشتند و عامل بدبختی لادن شدند. یکی از همین دوستانش از او خواسته بود عکس‌های بسیار زننده و شرم‌آوری از خودش بگیرد و آنها را در فضای مجازی به اشتراک بگذارد. آنها آنقدر از زیبایی‌های ظاهری دخترم تعریف و تمجید کرده بودند که او هم تحت تاثیر همین حرف‌ها چنین رفتار زشتی را مرتکب شد و این تصاویر را در فضای مجازی منتشر کرد.

از آن روز به بعد هیچ‌کدام از اطرافیانم به خاطر این رسوایی و آبروریزی به خانه ما نیامدند و از شدت شرم حتی لادن را جزء فامیل خودشان نمی‌دانستند. اکنون نیز حدود یک هفته است از منزل فرار کرده و من هیچ اطلاعی از او نداشتم تا اینکه از کلانتری تماس گرفتند و من او را در اینجا دیدم.

با توجه به حساسیت این پرونده، مشاوره‌های روانشناختی توسط کارشناسان اجتماعی در حالی با راهنمایی‌های سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) آغاز شد که دختر ۲۰ ساله در جریان عواقب فرار از منزل و سرنوشت دخترانی قرار گرفت که پس از فرار به دام باندهای تبهکاری و فساد افتاده‌اند و آینده خود را نابود کرده‌اند.

کد خبر 848595 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم نوجوان خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • دخترم عکس‌های شرم‌آوری از خود در فضای مجازی گذاشت و آبرویم را بُرد / دیگر نمی‌‌توانم او را تحمل کنم!
  • شیطان با نقاب خواستگار
  • ۲۴ اردیبهشت سنندج میزبان جشن بزرگ «روز دختر» است
  • پایان انتظار ۳۷ ساله مادر شهید اسدپور در شیراز
  • پایان انتظار ۳۷ ساله مادر شهید در شیراز
  • خانه مادر شهیدی که دیوارهایش مزین به عکس شهدا است
  • پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است 
  • جست‎جو برای یافتن دختر ۴ ساله در کلاله
  • علی دایی در خانه خبرنگار ورزشی و مادر ۸۹ساله‌اش!
  • دست‌درازی به دختر خردسال توسط پدر | مادر با مفتول شوهرش را کشت!